یکی از این روزها ما را سه چهار نفری بیرون بردند در قسمتی به صفمان کردند. دستها و چشمهایمان بسته بود. روبهرویمان تعدادی از پسران دستگیر شده را نگه داشته بودند. ماموران شروع کردند به دستمالی کردن و اذیت کردن ما. پسرها داد میزدند که ولشان کنید. هر کاری میخواهید با ما بکنید. میگفتند چه شده؟ ناموس و خواهر که میگویند این است؟ پسرها التماس میکردند که ما را بزنید اینها را ول کنید. اما باتوم را از بالا روی بدنمان میکشیدند و میگفتند این ناموس شماست؟ نکند این یکی خواهر شماست؟ زن شماست؟
http://tagheer.ir/fa/archives/1388,07,02/1017
به لینک بالا نرو! مگر اینکه به الفط! اسلام ناب ... اعتماد داشته باشی من اعتراف میکنم اعتماد که هیچی ایمان دارم...